آموزش پیرایش مردانه اورجینال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

مرسي از لطفت بسيار خرسند شديم

ادم از خوندن وبلاگت به فكر ميره

سبز باشي اگه وقت كردي يه نگاه به وبم بنداز مرسي

اگه از نوشته پاين خوشت اومد بگو تا برات بدم دوباره

حالمان بد نيست....

حالمان بد نيست غم كم مي خوريم كم كه نه هر روز كم كم مي خوريم
اب مي خواهم سرابم مي دهند .عشق مي ورزم عذابم ميدهند
خود نمي دانم كجارفتم به خواب از چه بيدارم نكردي ؟افتاب!
خنجري بر قلب بيمارم زدند .بي گناهي بودم ودارم زدند
دشنه اي نامرد بر پشتم نشست .از غم نا مردمي پشتم شكست
سنگ را بستند و سگ ازاد شد .يك شبه بيداد امد داد شد
عشق اگر اينست مرتد مي شوم . خوب اگر اينست من بد مي شوم
بس كن اي دل نا بساماني بد است !كا فرم ديگر مسلماني بس است
در ميان خلق سر در گم شدم.عاقبت الوده مردم شدم
بعد از اين با بي كسي خو مي كنم .هر چه در دل داشتم رو مي كنم
نيستم از مردم خنجربدست بت پرستم.بت پرستم .بت پرست
بت پرستم بت پرستي كار ماست .چشم مستي تحفه بازار ماست
درد مي بارد چو لب تر مي كنم .طالعم شوم است باور مي كنم
من كه با دريا تلاطم كرده ام راه دريا را چرا گم كرده ام
قفل غم بر درب سلولم نزن .من خودم خوش باورم گولم نزن
من نمي گويم كه خاموشم نكن .من نمي گويم فراموشم نكن
من نمي گويم كه با من يار باش .من نمي گويم مرا غمخوار باش
من نمي گويم!دگر گفتن بس است.گفتن اما هيچ نشنفتن بس است
روز گارت باد شيرين شاد باش دست كم يك شب تو هم فرهاد باش
اه:در شهر شماياري نبود .قصه هايم را خريداري نبود
واي رسم شهرتان بيداد بود .شهرتان از خون ما اباد بود
از درو ديوارتان خون ميچكد.خون من !فرهاد!مجنون ميچكد
خسته ام از قصه هاي شومتان .خسته از همدردي مسمومتان
اينهمه خنجر دل كس خون نشد اينهمه ليلي كسي مجنون نشد
اسمان شهرتان خالي شد از فريادتان .بيستون در حسرت فرهادتان
كوه كندن گر نباشد پيشه ام بويي از فرهاد دارد تيشه ام
عشق از من دور وپايم لنگ بود قيمتش بسيار ودستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پايم خسته بود تيشه گر افتاد دستم بسته بود
هيچ كس دست مرا وا كرد ؟نه
فكر دست تنگ مرا كرد؟نه
هيچ كس از حال ما پرسيد ؟نه
هيچ كس اندوه ما را ديد؟نه
هيچ كس اشكي براي ما نريخت.هر كه باما بود از ما مي گريخت
چند روزيست حالم ديدنيست .حال من از اين وان پرسيدنيست
گاه بر روي زمين زل مي زنم .گاه بر حافظ تفال مي زنم
حافظ ديوانه فالم را گرفت.يك غزل امد كه حالم را گرفت
ما ز ياران چشم ياري داشتيم.خود غلط بود انچه مي پنداشتيم

با سلام

خداوند همه ما را از اين خصلت بد نجات بدهد . بد چيزهايي هستند

وبلاگ پيامبر اعظم آماده پاسخگويي به سؤالات و شبهات شما در اين زمينه مي باشد
با ارتداد و آزادي عقيده بروز هستم

با تشكر

راستي اگه وقت كرديد به من سر بزنيد

به روزم

سلام فاطمه خانم

واقعا همين طور هم هست.

دستتون درد نكنه

يا علي

سلام خواهر خوبم

ممنون از نوشته خوبتان و مطالب پرمحتوا.

انشاء الله كه موفق باشيد. و خداوند ما را از شر حسد در امان بدارد.

التماس دعا