بسم الله الرحمن الرحیم
سوره ای را که امروز به بررسی و تحلیلش می پردازم سوره (( قارعه )) است . از سوره های ((مکی)) و دارای یازده آیه است .
در باب فضیلت تلاوت آن آمده :
در حدیثی از امام باقر ( ع) می خوانیم :
(( کسیکه سوره (( قارعه)) را بخواند خداوند متعال او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظ می کند و او را در قیامت از چرک جهنم دور می کند .))
مجمع البیان / ج 10 / ص 530
از امام جعفر صادق(ع) نقل شده :
(( به جهت برآمدن مهمات صد و هشتاد بار سوره قارعه را بخواند .
در ختوم قرآنی آمده :
(( اگر از جهت معیشت به تنگی افتاده باشد این سوره را بنویسد و با خود همراه داشته باشد . روزی او وسیع و فراخ گردد.))
محتوای سوره قارعه:
این سوره از معاد و مقدماتش سخن می گوید . در این آیان به نفخ صور اول که تخریب جهان است و به نفخ صور دوم که زنده شدن دوباره انسان ها و تشکیل محکمه قیامت است و اینکه مردم به دو دسته تقسیم می شوند اشاره می کند .
حال اگر کسی توشه آخرت داشت به نعمت بهشت می رسد و اگر دست خالی بود دوزخ جایگاهش است .
به زلزله کوبنده قیامت اشاره می کند و این کوبندگی به گونه ای است که مردم همچون ملخ ها یا پروانه های سرگردان و وحشت زده از قبر ها بر می خیزند . و هرکدام به سویی فرار می کنند و کوه ها را می بینی خرد و خمیر شده که گویی پشم زده شده است .
وجه تسمیه این سوره ؟
از آیه اول این سوره نامش گرفته شده . این کلمه در عرف قرآن از اسماء قیامت است .
در آن روز دل ها را با فزع شدیدش و دشمنان خدا را با عذابش می کوبد .
به هر حادثه مهم و سخت قارعه می گویند . به قدری این حادثه عظیم هست که ابعادش به فکر هیچ کس نمی رسد .
به بلایی که قلب ها را از جا می کند قارعه می گویند .
یوم یکون الناس کالفراش المبثوث
روزیکه مردم از قبر ها بر می خیزند و مانند پروانه ای سرگردان و سر آسیمه به هرسو می روند .
فراش:1) پروانه
2)ملخ
علت تشبیه به پروانه:
پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش می افکنند و می سوزانند و بدکاران هم خود را در آتش جهنم می افکنند .
علت تشبیه به ملخ :
بسیاری از پرندگان به هنگام حرکت دسته جمعی در مسیر معینی پرواز می کنند جز ملخ ها که در حرکت گروهی مسیر مشخصی ندارند و هرکدام به سویی می روند .
نکته مهم :
اگر بخواهیم تفسیر آیه به آیه انجام دهیم . معنای فراش را ملخ می گیریم . بنابر سوره قمر آیه هفت که می فرماید :
(( کانهم جراد منتشر )) یعنی مردم در آن روز به ملخ هایی پراکنده تشبیه شده اند .
در ادامه می فرماید :
و تکون الجبال کالعهن المنفوش
کوه ها فرو می ریزد و مانند پشم حلاجی شده ( زده شده ) به صورت شن در می آیند .
طبق آیات مختلف قرآن در آستانه روز قیامت کوه ها نخست به حرکت در می آید بعد در هم کوبیده می شود و متلاشی می شود و سر انجام به صورت غباری در آسمان در می آیند .
العهن = پشم رنگ شده المنفوش= گستردن و از هم باز کردن . حلاجی شده .
تعبیر پشم رنگی ممکن است اشاره به رنگ های مختلف کوه ها باشد .
بعد اشاره به حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دو گروه می پردازد . و می گوید :( کسیکه ترازوی عملش سنگین باشد پس او در زندگی خوبی به سر می برد و خوشنود است .)
در قامت اگر اعمال انسان در حد نصاب مقبولی باشد اهل بهشت است و اگر اعمال او از محدوده قابل قبول پایین تر بود و با میزان الهی یعنی قرآن و سنت و با الگو های انسانی تعیین شده تضاد داشت او در جهنم می رود .
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم :
میزان عبارت است از ترازوی عدل الهی .
نور الثقلین / ج2 / ص 5
شیعه یعنی ؛ یک بیابان بی کسی
غربت صد ساله بی دلواپسی
شیعه یعنی ؛ صد بیابان جستجو
شیعه یعنی ؛ هجرت از من تا به او
شیعه یعنی ؛ دست بیعت با غدیر
بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی ؛ وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی ؛ عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی ؛ انحنای دوالفقار
شیعه یعنی ؛ تندر آتش فروز
شیعه یعنی ؛ زاهد شب ، شیرروز
شیعه یعنی شیر یعنی شیر مرد
شیعه یعنی ؛ تیغ عریان درنبرد
شیعه یعنی تیغ ، تیغ موشکاف
شیعه یعنی ؛ ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی ؛ عشقبازی با خدا
یک نیستان تکنوازی با خدا
پس احکام قرآن و سنت و عمل اولیاء الهی الگوی سنجش و مقایسه هستند .
برای مثال حضرت یوسف (ع) میزان و حجتی برای جوانانی است که در معرض جاذبه های شهوت قرار می گیرند .
پس کسی نمی شود بگوید : حفظ نفس از امر خلاف عفت برای من ناممکن بوده .
تشیع یعنی علی( علیه السلام ) را میزان و الگو قرار دادن . چون شیعه بودن یعنی پیروی و پا جای پای امام گذاشتن است .
یک سری از اعمال مانند ایمان به خداوند و انواع اطاعت ها سعادت به همراه دارد و گروه دیگر مانند : نافرمانی ها و گناهان شقاوت به همراه دارد .
زندگی دنیا هیچ وقت نمی تواند بطور مطلق رضایت بخش باشد چون به هر حال خالی از اضطراب ها و عوامل ناخوشایند نیست . ولی زندگی در بهشت از هر جهت رضایت بخش هست و عاری از هر گونه تلخی .
حالا می آید به بررسی افرادی می پردازد که وزنه اعمالشان سبک بوده .
می گوید : فامه هاویه
یعنی جایگاهشان جهنم است .
چرا در این آیه کلمه (( ام )) را بکار برده است ؟
(( ام )) به معنای مادر است . مادر پناهگاهی است برای فرزندان که در مشکلات به او پناه می برند و نزد او می مانند .
در این آیه اشاره به این گنهکاران خفیف المیزان دارد که محلی برای پناه گرفتن جز دوزخ پیدا نمی کنند .
وای به حال کسانیکه پناهگاهشان جهنم باشد .
پناه می بریم به خدا !
انسان از اسامی جهنم یه چیزهایی فقط می شنود ولی با این ادراک های دنیوی ممکن نیست آدم ها به عمق مساله
جهنم پی ببرند .
آتشی که حرارتش بسیار است .
خدای من !
ترازوی عمل ما را با محبت به محمد (ص) و آل محمد (علیهم السلام ) سنگین بفرما .
پروردگارا !
وصول به (( عیشه راضیه )) جز با لطف تو میسر و فراهم نمی شه . خودت به دادمون برس .
خودت تو این راه یاور و همراهمون باش .
خدایا !
آتش دوزخت سخت سوزان است و ما را تاب تحمل آن نیست .
آن را با آب مرحمت و کرمت خودت بر ما خاموش گردان .
خدایا ! پروردگار من !
تنهاییم را در قیامت از همین حالا احساس می کنم .
پناهم تو باش .
یا فاطمه زهراء !
خانم خودتون شفاعتمون را پیش خدا بکنید .